۰۳ مرداد، ۱۳۹۴

تاییدیه پناهجویی بعد از سکس! مورد جدید شادی امین


رزا: پس از افشاگری در مورد مینا سعدادی خواهر زن سابق توکل (رهبر فداییان اقلیت) در رابطه با مواجب گیری اش از "امپریالیسم" هلند و حمایت جانانه ی حسن بهزاد (سخنگوی اقلیت) از این مواجب گیری، رادیو شورایی اقلیت شروع بکار کرد ("بلندگوی کارگری" فداییان اقلیت که اکنون به تلویزیون شورایی ارتقا یافته).

عکس مینا سعدادی قبل از 2 میلیون یورو
مینا سعدادی= مژده فرهی. 
متنی از آقای علی فرمانده در مورد رد اتهام افشاگری از رفیق سابقش (سعدادی) در اقلیت اینجا

عکس مینا سعدادی بعد از مواجب و پولهای باد آورده هلندی ("میهمان" تلویزیون شورایی فداییان اقلیت بعنوان فعال حقوق زنان!)

چندی نگذشت که حسن بهزاد در کنار فرخ نگهدار (فداییان اکثریت) در تلویزیون بی بی سی ظاهر شد. همانجا نوشتم که این حسن بهزاد بجای سیانور همواره ویاگرا زیر زبانش بوده و در ازای سکس، تاییدیه ی سازمانی برای قبولی پناهندگی میداده است.


 عکس زیرحسن بهزاد (حسن چاخان، سخنگوی فداییان اقلیت)
چندی پیش شادی امین نیز بمانند همسر سابقش (حسن بهزاد)  در تلویزیون بی بی سی در کنار فرخ نگهدار ظاهر شد.
اینهمه تعجبی نداشت. خانواده ی فداییان (اکثریت/اقلیت) بمانند فرقه ای هستند که آنقدر بین هم رابطه ی مالی/ جنسی دارند که همانطور که نگهدار  گفته بزودی دوباره اعتلاف خواهند کرد.
عکس سهیلا امین ترابی (شادی امین)

شادی امین (سهیلا امین ترابی) پس از 16 سال زندگی مُشترک بدلیل همجنس خواهی از حسن بهزاد جدا شد و دختر او نزد پدر بزرگ شده و اینک حسن بهزاد و شادی امین پدر بزرگ و مادربزرگ نیز هستند.
پس از خروج محبوبه عباسقلو و شادی صدر و اعلام همجنسخواهی، شادی امین ابتدا با پولهایی که سازمان هیفوس هلندی به شادی صدر داد، پروژه ی عدالت برای ایران را با ایجاد سازمانی به همین نام ایجاد کردند و برای اثبات تجاوز به زنان زندانی سیاسی دهه ی 60 از برخی زنان بجا مانده از کشتارهای دهه ی 60 مانند مژده ارسی (همسر همایون ایوانی/ گفتگوهای زندان) فیلمی تهیه شد و استارت و شروع پروژه های پولساز شادی ها زده شد. از آنجایی که شادی امین خود بی سکسوئل بود، توانست با ایجاد سازمانهای حمایتی همجنسگرایان، پولهای سازمانهای حقوق بشری را از آن خود کند. و از آنجایی که برای پناهندگی در اروپا و کانادا/ امریکا دیگر تاییدیه ی سیاسی سازمانهای سیاسی معتبر نبود (بدلیل اینکه بخصوص کانادا و اروپا افراد متعلق به گروههای مسلح و برانداز کُرد و ایرانی را دیگر نمیپذیرند)، شادی امین و سازمانش تقریبن تنها مونوپول تاییدیه برای کیس های "طلاعی" و تقریبن تنها راه ورود سریعتر به اروپا و کانادا برای جوانان فراری از رژیم اسلامی بودند و هستند.  
شادی امین خود از بک گراند سازمان فداییان اقلیت است و مورد تایید گروههای "چپ" خارج از کشور و به همین دلیل نیز رابطه ی مالی/  پولی با "امپریالیست" حلال شد (بمانند رابطه ی مالی مینا سعدادی از هیئت تحریریه کار اقلیت).

متاسفانه بدلیل فساد اخلاقی شادی امین بمانند شوهر سابقش حسن بهزاد (سخنگوی اقلیت) گویا شادی نتوانست به امکانات مالی و ترفیع در سلسله مراتب سیستم اکتفا کند و برخی از پناهجویان جوان را در ترکیه موردسواستفاده ی جنسی/ عاطفی قرار داده است.
به عبارتی شادی نیز بمانند شوهر سابقش حسن بهزاد از احتیاج پناهجویان برای ارضای جنسی خود سو استفاده کرده و  گویا مسیر تاییدیه گرفتن برای پناهجو از رختخواب او می گذشته.
این مُشکل سو استفاده از موقعیت، بدلیل نبود سیستم های کنترل سازمانی سلسله مراتبی و قایم شدن افراد پشت ماسک مخفی، بدلیل بک گراند چریکی میباشد.  افشای این افراد که با اسم واقعی ریاست سازمانهای حقوقی "حقوق بشری" را دارند، با اسم تشکیلاتی اما آن کار دیگر میکنند، سبب مارک جاسوسی رژیم اسلامی خوردن هر گونه افشاگری است.
در متن خانم مینوهمیلی نیز بیشتر روی همین مسئله استدلال شده که افشاگری علیه شادی امین و همکارانش کار  وزارت اطلاعات رژیم (ساواما) است.  
افشای اسم واقعی شادی امین (سهیلا امین ترابی) چه نگرانی را باید ایجاد کند؟ مگر ایشان قرار است در ایران بمانند بقیه ملک و زمین بخرد؟ کتاب به وزارت ارشاد برای چاپ بفرستد؟ فرزندانش را برای دیدار خانواده راهی "وطن" کند؟ چرا اینان بمانند مینا سعدادی (مُژده فرهی چریک اقلیتی تحریریه ی کار) برای ایرانیان، اونیفورم پوش سرود انترناسیونال میخوانند و برای سیستم مُشاور سیاسی سناتور حزب دست راستی هلندی هستند؟  برای دلار بیشتر، عر عر میکنند؟
معلوم نیست که آیا ایشان (مینو همیلی) رفیق رختخوابی شادی ها هستند و یا خود ایشان نیز از منابع "حلال" شده ی امپریالیستی، نانشان را در می آورند که حتی سریعتر از حسن بهزاد (شوهر سابق شادی امین) از در حمایت از شادی ها بر آمده اند.

اگر مورد مینا سعدادی (شهرزاد نیوز) با حمایت از بخش وسیعی از اپوزیسیون سرنگونی طلب در خارج از کشور همراه بود، احتمال زیاد کثافتکاری های شادی ها و همکارانشان نیز کماکان با سکوت عموم  و اعلامیه های حمایتی شخصی و سازمانی اپوزیسیون مواجه خواهد شد.
جوانان ایرانی پناهجو در ترکیه و سایر کشورها البته که باید تجربه ی سهمگین خود را هر چه گُسترده تر در اختیار دیگر پناهجویان گذاشته و با توان و امکانات خود شبکه های همیاری را در محل های زندگی شان ایجاد کنند.
نهادها و ساختارهای کنونی از بالا و سلسله مراتبی از طرف افرادی اشغال شده است که بیشترین نوکر صفتی را در برابر سیستم دارند. اغلب این اشخاص با داشتن دیپلم های قلابی، سطح زبان خارجی پایین و بدلیل داشتن پول و منابع مالی، مترجم، پژوهشگر، نویسنده و سایر تیترهای قلابی، پُستهای نهادهای "کمک" به پناهجویان، زنان، اقلیتهای جنسی/قومی/ نژادی را اشغال کرده اند.
به هیچکدام اعتماد نکنید. آنها که در بی بی سی و سایر رسانه های سیستمی پژوهشگر، فعال حقوق بشر/ زنان/ همجنسگرایان... تحلیلگر سیاسی/ اقتصادی چپ کمونیست، سوسیالیست رهبر گروه چریکی/فدایی و... معرفی میشوند اغلب قبلن از سیستم  دیپلم وابستگی و دکترای خایه مالی گرفته اند. پرفسور جاکشی...
مطمئنن افشای این افراد خودفروخته همان اهرم فشاری از پایین است که جلوی سواستفاده بیشتر از عواطف/احساسات و جان و زندگی فعالین جنبش آزادیخواهانه ی جوانان را خواهد گرفت.
تاکید من بروی جوانان است، چرا که نسل آرمانگرای دهه ی 60 ای، اکنون در سن پدربزرگی/مادربزرگی بدون ویاگرای سیستم و پولهای تزریقی حلال شده، حتی حاضر نیست دقیقه ای پرچم سرخش را بروی دوش خود حمل کند.
باید منتظر بود و دید که گفتگوهای زندان در بزرگداشت جانباختگان دهه ی 60 امسال در برلین چگونه بار دیگر مناسبات ارباب رعیتی را بازتجدید کرده و در منبر زندانی بجامانده ی "سرموضعی" پروژه ی اتوبوس آزادی رژیم را در خارج از کشور به پیش میبرند.
رفقا ساختارها فاسدند.
تنها به جمع های همیاری و کمک متقابل خودساخته (خودگردان) اعتماد کنید.
بگذاریم نسل بجا مانده از یاد رفته در خون و چرک خویش بگندد.
روزی خواهد رسید که استخوان تیرباران را از موزه های حراج "اپوزیسیون" بیرون آورده در درلها خاکسپای کنیم.
تا آنروز بساط  چریدن شان در دلار سبز را افشا کنیم.
از انگ رژیمی نترسیم. اینها خود بقای مناسبات رژیم اسلامی هستند.
شک نکنیم...

Death and the Maiden - Opening Titles




ترديد داشتم بنويسم يا نه، آنچه كه مدت هاي مديدي بود كه آزارم مي داد و مثل يك زخم مي خواست سر باز كند، نه اين عفونت قابل تحمل بود و نه جرات بيرون ريختن اين چرك متعفن را داشتم. از اين عفونتي كه در من به جا گذاشته بود بي اندازه احساس تنفر داشتم و از باز شدن اين زخم عفوني هم وحشت. شايد او خودش مظهر كسي باشد كه هوموفوبيا دارد چرا كه كم نيستند همجنس گراياني كه از او سخت آسيب ديده اند.
چه كسي باور مي كرد اگر مي گفتم. هر روز و هر لحظه با خود يك زخم مزمن عفوني را مثل لاك سنگين ناخواسته حمل مي كنم. هر روز فرسوده تر از پيش.
با خود فكر مي كنم چند نفر آن تخت را با آن روكش بنفش و ديوار رنگي ديده اند. براي چند نفر پس از هم آغوشي، در صبحگاه كافه لاته درست كرده و با يك چشم نيمه باز وقتي از آشپزخانه به اتاق خواب وارد شده، اين عبارت را با لحني مخصوص به خود گفته “عاشقت….م”. در حالي كه هرگز عشق را نشناخته. به چند نفر گفته “فقط ما” خوبيم ولاغير. به چند نفر گفته من اولينم.  به چند نفر و به چه ترفندهايي القا كرده كه ديگران بد هستند. او كمدين خوبي نيست آدمها را قلبا به گريه مي اندازد!!
سرم از اينهمه تناقض در وجود او سنگين مي شود. واقعن چند چهره و درون دارد.
وقتي آن مقاله را در خودنويس خواندم با اينكه  صداي نفس هاش را انگار مي شنيدم و مشمئز مي شدم و مي ترسيدم، اما با خودم مي گفتم  تلويزيون هاي بي بي سي و … به چه قيمت او را اغلب در برنامه مي آورند و مخاطب داخل كشور چگونه مي تواند به واقعيت او پي ببرد. پشت تلويزيون، نمي شود پشت صورت آدمها را ديد. ياد كسي مي افتم كه مي گفت در تركيه پناهجو بوده و با او رابطه ي احساسي و عاطفي برقرار كرده و پس از هم آغوشي مثل يك د**دو او را به كناري گذاشته. چند نفر از اتاق خواب خانه اش و جزيياتش برايم گفتند و سكوت پر از رنجشان را بايد شايد براي هميشه تحمل كنند. براي چند نفر در پشت دوربين اينترنت، شو اجرا كرده و آنها را فريفته و به پاي رابطه!! ي دو طرفه اما موقت كشانده.
و يا چه کسی از آن دوربين بدون اجازه خبر دارد؟!
به چند نفر قول استخدام يا رياست يا مديريت يا مسووليت داده و وقتي تاريخ انقضاشان گذشته، ديگر پرتاب شده اند به فراموشي خانه رنج هايشان. تازه مثلا يك پيج فيس بوكي بسته مگر چندتا مدير و مسئول لازم دارد؟
او قرار بود مشاوره كند اما با من مي خوابيد.
او قرار بود مشاوره كند اما با او هم خوابيد. با آنها هم خوابيد. از گي ها بيزار و از بايسكسوال ها منزجر. قهرمان رختخوابش هميشه خودش بود.
همه چيز از اعتماد شروع شده بود.  همه چيز از اعتماد شروع مي شود. بعد متوجه مي شوي يك ابزار بودي برايش. بعد تهديد…. بعد سكوت… بعد ايزوله شدنبعد تخطئه … بعد….
اين رابطه اي كه با من و امثال من به نام فعال حقوق همجنس گرايان گشود، تجاوز بود. او هر روز دارد به روان من تجاوز مي كند. با خود فكر مي كنم او تنها به حساب بانكيش فكر مي كند و به ليست بلند بالايي كه با آنها خوابيده است، مي افزايد. از مردها بيزار است اما تمام رفتار و كليشه هايش نقش هاي لومپن مابانه و مردانه را استفراغ مي كند.
چه اندازه در ذهنيت من، او و ما، ديگران را كه از نظر او غير بودند، تخريب كرد و مي كند. يك روز خواهم گفت، همه چيز را در برابرش مي ايستم و مي گويم. او را به خودش نشان مي دهم.

در زیر افشای شادی امین اینجا

و در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

  .....


شادی امین در صفحه فیس بوک خود با استفاده از ادبیات بسیار سطحی و سرتاسر اهانت آمیز (از جمله خوک نامبدن طرف مقابل) ابتدا با بیمار روانی نامیدن طیفی می گوید که از میان اینان: «…افراد مریض تراز موقعیت خود به عنوانمدیرو مسئول این و آن تشکیلات خودساخته و انفرادی شان، سو استفاده» می کنند.
عجیب بودن بیان این نکته از سوی وی این است که خود شادی امین واقف است که ایشان نیز موقعیتی مشابه دارد با این تفاوت که امین نه مدیر یک سازمان «خودساخته»، بلکه مدیر چهار شرکت خودساخته است:
  1. 6rang Ltd شش رنگ
  2. Justice In Action Ltd عدالت در عمل
  3. Justice For Everyone LLP عدالت برای همه
  4. Justice For Iran Ltd عدالت برای ایران
چند نکته:
اطلاعات آمده در لینک های بالا هیچ کدام محرمانه نیست و برای دسترسی عموم آزاد است و با یک جستجوی ساده اینترنتی قابل یافت است.
این شرکت ها همه با نام اصلی شادی امین، یعنی سهیلا امین ترابیمدیریت” می شوند و همگی «خودساخته» هستند (نام اصلی ایشان هم مخفی نیست و بسیاری آن را می دانند).
تنها در یک مورد از چهار شرکت (اینجا) ایشان بودجه ای بیش از 237 هزار پوند (در حدود چهارصد هزار دلار) در اختیار دارد. این نشاندهنده امکانات مالی نسبتا قویی ایشان است که مسئولیت بیشتری از ایشان می طلبد.
البته ایرادی ندارد کسی چهار شرکت داشته باشد و بودجه خود را از جاهایی هم تامین کند. بسیاری به این شکل فعالیت های موثر و مثبتی دارند (و انگی هم به دیگران نمی زنند). همچنین شرکت ها می توانند فعالیت غیر انتفاعی و حقوق بشری هم داشته باشند و در پایان دوره مالی شان “سودی” هم نبرند و همه بودجه دریافتی صرف خرج های جاری و دستمزد دست اندرکاران شود.
اما نکته قابل اعتنا این است که هیچ یک از این شرکت ها هیئت مدیره ندارند (روشن است که هیئت مدیره با چیزی به اسم “هیئت مشاور” فرق دارد).
دلیل اصلی وجود نهاد هیئت مدیره، نظارت بر کار مدیریت و مسئولیت خواهی از آن است. مدیریت در این نوع سازمان ها به هیئت مدیره پاسخگو است. هیئت مدیره می تواند بطور مثال به دلیل تخطی از موازینی مدیریت را تغییر دهد. به زبان ساده تر هیئت مدیره می تواند مدیر را استخدام یا اخراج کند.
اما نبود هیئت مدیره در یک سازمان مسئول، نشان از این دارد که “مدیریتاین مجموعه شرکت ها به هیچ کس پاسخ گو نیست و کسی نیز نمی تواند ایشان را مجبور به رعایت هیچ گونه موازینی کند. این به معنای همان «انفرادی» بودن شرکت های امین است (اینکه در جایی نام یکی-دو نفر دیگر به دلایلی-از جمله برای گرفتن بودجه- در یکی دوتا از این شرکت ها وجود دارد یا نامی اضافه و کم شده چندان در اصل داستان تفاوت ایجاد نمی کند).
باز هم ایرادی ندارد که سازمان یا شرکتی هیئت مدیره نداشته باشد ولی به هر حال «خودساخته» و «انفرادی» بودن یک شرکت یا سازمان اگر عیب است بر همه عیب است و اگر نیست بر هیچ کس عیب نیست.
شادی امین در ادامه می گوید: «افراد مریض» ...« از موقعیت خود به عنوانمدیرو مسئول»،«سو استفاده» می کنند و « کارشان درگیری با سازمان ها و گروه های دیگر» است.
بیان این نکته از جانب ایشان هم بسیار عجیب است چرا که دست اندرکاران شرکت های تحت “مدیریت” خانم امین ترابی (همان یکی-دونفر)، چه در پست های فیس بوکی شان و چه در نامه های هایشان به ایمیل لیست های فعالین حقوق بشر و چه در پچ پچ ها و شایعه سازی های شان علیه سازمان ها و فعالین حقوق بشری به نظر دقیقا «کارشان درگیری با سازمان ها و گروه های دیگر» است. آیا ایشان هم خود را « مریض» می داند؟ آیا ایشان « از موقعیت خود به عنوانمدیرو مسئول»، «سو استفاده» نمی کند؟
حقیقت امر این است که «کمپین» «سراپا اتهام» «به فعالین حقوق بشری» و « تهدید پناهجویان» مدت هاست از طرف کسانی که «از قضا» «سابقه شان» در هاله ای از ابهامات است پیشتر از این ها آغاز شده است.
من متاسفم از بیان این نکات، اما خشونت مداومی که مدتیست از طرف معدودی، خصوصا در حوزه دگرباشان جنسی علیه افراد این جامعه و سازمان ها و فعالین آن اعمال می شود، جدا نگران کننده است. البته این رفتارها تنها محدود به فعالین حوزه دگرباشان جنسی نیست و دیگر فعالان و سازمان های حقوق بشری نیز در امان نبوده اند.
آنچه اکنون شاهد آن هستیم زمزمه های افرادی نگران و خسته است که جان های شان از این فضای پر رعب و وحشت به لب شان رسیده است و می خواهند سکوت خود را بشکنند.
افسوس که در پس این تهمت ها، تهدیدها و شایعه سازی های هیچ انگیزه ای به جز انگیزه های مالی دیده نمی شود.
چنین به نظر می آید که شادی امین (که تنهای تنها هم نیست) تلاش سختی دارد برای بدست آوردن هژمونی در برخی حوزه های حقوق بشری. به زبان ساده تر تلاش دارد تا حوزه هایی را که در آن تمرکز دارد را به انحصار و “مالکیتخود درآورد، و خود و شرکت هایش را تنها نماینده “به حق” این جریان ها به رسانه ها، سازمان های جهانی و مراکزی که منابع مالی بل قوه هستند معرفی کند.
پرواضح است که سازمان ها و فعالین موفق و با نفوذ در این حوزه ها “رقیب” تصور شوند و این قابل تحمل نیست.
داستان های سرگیجه آور بسیاری وجود دارد از تلاش ها برای بی اعتبار کردن افراد و فشار برای اخراج کسانی که کاملا مطیع “اوامر” نیستند و در سازمان ها، نهادها و رسانه ها مشغول به کار هستند.
افراد اقتدارطلب و تمامیت خواه همواره در پی حذف “دیگران” هستند؛ دشنام می دهند، نفرت پراکنی می کنند، تهمت می زنند و در یک کلام از تمامی امکانات و استعدادهای خود استفاده می کنند برای راندن هر آن که بر سر راه خود می پندارند، تا بلکه تک تاز میدان شوند. اینان بدنبال عدالت برای هیچ کسی نیستند و جز منافع فردی هیچ نمی شناسند.
هر فرد یا گروه حق دارد به هر دلیل در هر زمینه ای که لازم بداند فعالیت کند. این زمینه ها در تملک و انحصار هیچ فرد و گروه خاصی نمی تواند باشد. میزان موفقیت، شکست و اعتبار این فعالیت ها را نیز گذر زمان و تاریخ تعیین می کند.
عمیقا تاسف انگیز است که معدودی برای رسیدن به اهداف فردی خود به نام عدالت و دفاع از انسان و انسانیت به خود اجازه اعمال خشونت بر انسان ها را از هر نوعی که ممکن می بینند می دهند. شگفت انگیز است که چطور هستند کسانی که باور ندارند خورشید همیشه پشت ابرها نمی ماند.
برای در امان ماندن از تهدیدها و دشنام گویی های احتمالی این متن را بدون آوردن نام حقیقی خود می نویسم. ایمیل دریافتی از فساد حقوق بشر
 افشای اسناد علیه شادی امین
 در همین بلاگ روی اینجا کلیک کنیم.

۴ شرکت و یک مدیر: خانم امین پاسخ دهید

سهیلا امین ترابی
در پی انتشار اخبار مربوط به ثبت شرکت های خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) در انگلستان بر آن شدیم تا نگاهی داشته باشیم به این شرکت ها و چگونگی فعالیت هایشان را بررسی کنیم.
با توجه به پایگاه داده های شرکت های انگلستان خانم سهیلا امین ترابی دارای چهار شرکت به نام های شش رنگ٬ عدالت برای ایران٬ عدالت برای همه و عدالت در عمل در انگلستان هستند. اولین نکته اینکه خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) مقیم کشور آلمان است  و چرا این سازمان ها در آلمان به ثبت نرسیده اند؟ اینجاست که اهمیت همکاری شادی صدر با سهیلا امین ترابی و اقامت او در انگلستان مشخص می شود. اما نکته ی مهم حذف و اضافه شدن مدیران این سازمان ها است که در زیر بررسی می شود:
الف: شش رنگ
6rang1
همانطور که در تصویر فوق مشخص است شرکت شش رنگ با مسئولیت محدود در تاریخ ۲۰ ماه می ۲۰۱۴ ثبت شده است و میزان درآمد آن گزارش نشده است.
6rang2مدیران این شرکت در ابتدا سه نفر بوده اند شامل خانم سهیلا امین ترابی ۵۱ ساله٬ ساکن آلمان و روزنامه نگار٬ خانم آیدا امیر فلاح ساکن ایران٬ ۳۷ ساله٬ دانشجو و خانم مهرنوش احمدی شهروند ایران٬ ۲۹ ساله و دانشجو. در حالی که ایشان به استناد فیسبوکشان ساکن تورنتو کانادا می باشند و محل اقامتشان به دروغ اعلام شده است. خانم ها مهرنوش احمدی و آیدا امیر فلاح در تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۴ به استناد تصویر فوق از سمتشان استعفا داده اند و در نتیجه شرکت شش رنگ تنها یک مدیر و عضو دارد و آن هم خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) است. هیچ هیات مدیره، هیات نظارت و ساز و کار درست مالی هم گزارش نشده است.
ب) عدالت برای ایران
justiceforiran1
همانطور که در تصویر فوق مشخص است شرکت عدالت برای ایران با مسئولیت محدود در تاریخ ۳۱ اکتبر ۲۰۱۲ ثبت شده است و میزان درآمد آن گزارش نشده است و درآمد خالص آن تنها یک پوند انگلستان است.
Justiveforiran2
در ابتدا تنها مدیر این شرکت خانم شادی صدر بوده و چهارده روز بعد سهیلا امین ترابی نیز به عنوان مدیر اضافه می شوند. در نهایت مدیران این شرکت دو نفر بوده اند شامل خانم سهیلا امین ترابی ۵۱ ساله٬ ساکن آلمان و روزنامه نگار٬ خانم شادی صدر٬ ۳۵ ساله٬ وکیل و ساکن ایران. در حالی که ایشان به استناد فیسبوکشان ساکن لندن در انگلستان بوده و محل اقامتشان به دروغ اعلام شده است. خانم شادی صدر در تاریخ ۵ مارس ۲۰۱۳ به استناد تصویر فوق از سمتشان استعفا داده اند و در نتیجه شرکت عدالت برای ایران تنها یک مدیر دارد و آن هم خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) است.
باید اشاره کرد که خانم شادی صدر در خیلی از مصاحبه های خود به خصوص در شبکه هاي فارسی بی بی سی و صدای آمریکا به عنوان یکی از مدیران عدات برای ایران معرفی و مصاحبه می شدند در حالی که ایشان قانونا سمتی در عدالت برای ایران ندارند. شایسته است که این مورد با بی بی سی فارسی و صداي آمريكا مطرح شود تا در این مورد پاسخگو باشند.
ج) عدالت برای همه
Justiceforeveryone1
همانطور که در تصویر فوق مشخص است شرکت عدالت برای همه با مسئولیت محدود در تاریخ ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۲ ثبت شده است و میزان درآمد آن صفر پوند گزارش شده است.
justiceforeveryone2

مدیران این شرکت از ابتدای ثبت تا به حال دو نفر هستند شامل خانم سهیلا امین ترابی ۵۱ ساله٬ ساکن آلمان و خانم شادی صدر ۴۰ ساله که محل سکونت نیز گزارش نشده است. شایان ذکر است که سن خانم شادی صدر در این شرکت متفاوت از شرکت عدالت برای ایران است. در اینجا ایشان متولد سپتامبر ۱۹۷۴ می باشند و در شرکت عدالت برای ایران ایشان متولد سپتامبر ۱۹۷۹ می باشند.
د) عدالت در عمل
Justiceinaction1

همانطور که در تصویر فوق مشخص است شرکت عدالت در عمل با مسئولیت محدود در تاریخ ۸ فوریه ۲۰۱۳ ثبت شده است و میزان درآمد آن ۲۳۷ هزار و ۸۶۲ پوند نزدیک به ۴۰۰ هزار دلار گزارش شده است در حالی که درآمد خالص آن تنها یک پوند انگلستان است.
Justiceinaction2

این شرکت در ابتدا تنها مدیرش از تاریخ ۸ فوریه ۲۰۱۳ تا ۱۹ فوریه ۲۰۱۳ خانم شادی صدر متولد سپتامبر ۱۹۷۹ است که استعفا داده و بعد از آن از تاریخ ۱۹ فوریه ۲۰۱۳ تا ۱۷ اوت ۲۰۱۳ خانم شادی صدر متولد سپتامبر ۱۹۷۴ مدیریت آن را به عهده گرفته و پس از آن استعفا داده است و از تاریخ ۱۷ آگوست ۲۰۱۳ تا کنون خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) تنها مدیر این سازمان است. چرخش مالی این شرکت ۲۳۷ هزار پوند استرلینگ (نزدیک به ۴۰۰ هزار دلار آمریکا) گزارش شده بدون آنکه هیچ نامی در محافل حقوق بشری از این شرکت برده شده باشد یا حتی با جستجوی اینترنتی به کوچکترین فعالیتی در آن رسید.
با نگاهی به این شرکت ها که همگی تنها در انگلستان هستند و ممکن است شرکت های دیگری نیز در دیگر کشورها نیز به نام اینها ثبت شده باشد و هنوز در دسترس عموم قرار نگرفته اند می توان فهمید که فعالیت های مشکوکی در جریان است.
چند سوال:
۱- اگر فرض را بر این بگذاریم که این شرکت ها هدفشان فعالیت های سازمانی است و نه تجاری (که در اینصورت می بایست به صورت دیگری ثبت می شدند) و این مدیران اعضای هیئت مدیره ی سازمان هستند که وظیفه ی آنها نظارت کلان بر عملکرد سازمان و اطمینان از صحت گزارشات مالی سالانه ی سازمان است٬ باز مشکلات زیادی وجود خواهد داشت. هیچگاه یک عضو هیئت مدیره نمی تواند و نباید عضو هیئت اجرایی و مدیریتی سازمان باشد زیرا در اینصورت فرد مذکور صلاحیت تایید و نظارت بر کار خود را ندارد و نمی تواند آن را تایید کند. بنابراین آیا خانم شادی امین از اعضای هیئت مدیره ی این سازمان ها است که بر روی فعالیت های مدیران و کارمندان سازمان نظارت کند و یا از مدیران و کارمندان سازمان است؟
۲- چرا در تمام این شرکت ها به جز عدالت برای همه مدیران همه مستعفی شده و تنها خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) باقی مانده است در حالی که در همه جا خانم امین ترابی (شادی امین)  ادعا می کند که این شرکت ها (یا به قول ایشان سازمان ها) گروهی بوده و تصمیم گیری فردی انجام نمی شود؟
۳- چرا گزارش مالی سالانه ی این شرکت ها همانند تمام شرکت های معتبر در دسترس عموم قرار ندارد و گزارشی از عملکرد مالی آنها منتشر نشده است؟
۴- چرا سازمان عدالت در عمل که بودجه ای نزدیک به ۴۰۰ هزار دلار در بانک دارد اصلا نه تنها وبسایتی ندارد بلکه هیچ نامی از ان در مرورگرهای جستجو پیدا نمی شود و هیچ گزارشی از عملکرد آن در طول این سال ها در دسترس نیست؟
۵- چرا شش رنگ و عدالت برای ایران که فعالیت می کنند و در رسانه ها خودشان را بسیار فعال نشان داده اند هیچ بودجه ای ندارند؟
۶- چرا مدام صحبت از فعالیت های مشترک شش رنگ و عدالت برای ایران و همکاری این دو شرکت (یا به قول خودشان سازمان) مطرح می شود در حالی که هر دو این شرکت ها متعلق به یک نفر است و هیچ عضو دیگری ندارد؟ آیا این به معنی کمک کردن دست راست به دست چپ است یا اینکه اذهان عمومی را نادان فرض کرده اند؟
۷- چرا خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) مدام به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم از فعالیت دیگر سازمان های فعال در زمینه ی حقوق بشر ایراد گرفته و آنها را متهم به عدم شفافیت مالی متهم می کند در صورتی که خودشان شفافیتی ندارند؟
یا اینکه خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) از روند قانونی اداره ی سازمان ها و شرکت ها اطلاع ندارد و نمی داند که اصول اولیه اداره ی سازمان های غیر دولتی و فعالیت های اجتماعی چیست و بنابراین اشتباه آنها ناشی از ناآگاهی آنها بوده و بنابراین بر قابلیت ایشان در پیشبرد اهداف حقوق بشری باید شک کرد.
و یا اینکه آگاهانه این تغییرات و اطلاعات اشتباه به دولت انگلیس ارائه شده است تا رد پایی برای ماموران مالیاتی نگذارند و در اصل در قبال بودجه های دریافتی پاسخگو نباشند.
بنابراین در آخر از خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) و خانم شادی صدر درخواست می شود که با پاسخگویی به این سوالات در رفع ابهامات قدم بردارند و شفاف سازی نمایند. عدالت برای دگرباشان به منظور شفافیت هر چه بیشتر  فعالیت های حقوق بشری در زمینه
 دگرباشان جنسی، تمایل دارد که پاسخ این دو را منتشر و در رفع ابهامات تلاش کند.
 ش. خ/ژوئن ۲۰۱۵

در چند روز گذشته و بعد از انتشار تجربه افراد، به ویژه پناهجویان ایرانی مقیم ترکیه از رفتارهای خشونت‌آمیز خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) و شادی صدر و نیز مطرح شدن پرسش هایی درباره عدم شفافیت مالی آنها و رفتارهای تمامیت‌خواهانه و حذفی, تعدادی از مخاطبان سایت و به خصوص دوستان و نزدیکان خانم امین ترابی و خانم صدر، اقدام به انتشار ایمیل های دسته جمعی و زیر سوال بردن انتقادهای مطرح شده در مورد این دو فرد کردند.

در اینجا لازم است چند نکته را به دوستان یادآوری کنیم:
مجموعه عدالت برای دگرباشان، سازمان ثبت شده رسمی، نهاد خیریه یا زیرمجموعه هیچ گروهی نیست. فعالیتی است مستقل که با همکاری چند فعال حقوق بشر و بویژه دگرباشان جنسی و بعد از انتشار چندین گزارش از سو رفتار و خشونت اعمال شده توسط برخی از فعالان حقوق دگرباشان راه اندازی شد. در غیاب نهادهای نظارتی، کوششی است برای انعکاس صدای قربانیان فعالیت هایی که گاهی زیر چتر حقوق بشر و مخالفت با رژیم اسلامی ایران، دست به هر اقدام خلاف و غیراخلاقی می زنند, با این پشتوانه که صرف مخالفت با جمهوری اسلامی، چهره آنها را منزه و صدای قربانیان رفتار نا به جایشان را ناشنیدنی می کند.

این فعالیت را زمانی آغاز نمودیم که گزارش های گسترده ای از این دست رفتارها، به صورت پراکنده، روی شبکه های اجتماعی و برخی سایت های خبری منتشر شد. هدف ما ایجاد فضایی برای انعکاس “غیر فعالین” بود. افراد معمولی که در غیاب ناظران قانونی، از فعالان شکایت دارند.

از همان نخستین لحظه شکل گیری وب سایت، با ایجاد صفحه ای برای ارسال گزارش، کار را دست مخاطبان و گله مندان سپردیم. هر چه فرستادند چاپ کردیم. عدالت برای دگرباشان مسئول پر بودن دل افراد، فعالان و پناهجویان از خانم سهیلا امین ترابی و شادی صدر نیست. تا این لحظه حتی یک گزارش در اعتراض به عملکرد فعالان دیگر دریافت نشده است که اگر می شد، منتشر می کردیم.

گله گزاران، که با ارسال ایمیل های گروهی یا پست های فیس بوکی، مدعی جعلی بودن مطالب چاپ شده هستند، اگر به راستی دنبال حقیقت هستند، چرا به فراخوان عمومی وب سایت توجه نکرده اند؟ در تمام مطالب چاپ شده، عدالت برای دگرباشان آمادگی خود را برای تسلیم مدارک دریافت شده به افراد واجد صلاحیت برای بررسی به شکایات, کرده است.

بسیاری از گزارش دهندگان و قربانیان، با اسم و نام واقعی خود برای ما نوشته اند. تک تک آنها را می شناسیم، پناهجویی شان در ترکیه برای ما محرز است، یا در میان فعالان مقیم آمریکا، کانادا و اروپا نام های آشنایی هستند. چطور حتی یک بار، یک نفر از دوستان با عدالت برای دگرباشان تماس نگرفت و جویای احوال نویسندگان نشد؟ مگر دنبال حقیقت نیستید، چرا نخواستید که یک بار پای حرف یک نفر از این پناهجویان بنشینید؟

چطور بدون سند و مدرک، بدون حتی امتحان کردن امکان برقراری تماس با قربانیانی که از این تماس ها استقبال می کنند، فتوای جعلی بودن مطالب را صادر کردید؟ ما بارها، داوطلبانه، شکایت ها را برای خانم ها سهیلا امین ترابی (شادی امین) و شادی صدر ایمیل کردیم و عاجزانه درخواست کردیم در صورت تمایل به پاسخگویی، عدالت برای دگرباشان با آغوش باز جوابیه آنها را چاپ می کند. چرا جواب ندادند؟ در آخرین اقدام حتی ایمیل عدالت برای دگرباشان را بلوکه کردند تا از آن گزارشی دریافت نکنند.

واکنش ها به مطالب چاپ شده در عدالت برای دگرباشان، تامل برانگیز است. دو هفته قبل، شتابزده، بیانیه توسط کمیته موسوم به رکن چهارم منتشر شد و این وب سایت را به وزارت اطلاعات رژیم اسلامی چسباندند. بعد دیدند فایده ندارد، دستشان را جلوی چشم بقیه گرفتند تا مطالب را نخوانند! از دگرباشان خواستند تا حساب های کاربری فیس بوکشان را موقتا تعطیل کنند تا “از گزند رژیم در امان باشند”. به قصد ایجاد رعب و وحشت، در بیانیه که در هرانا منتشر کردند شایعه کردند در وب سایت عدالت برای دگرباشان بدافزارهایی وجود دارد که اطلاعات افراد را جمع می کند و در اختیار رژیم قرار می دهد.

آیا کسی از این دوستان که خود را پژوهشگر دقیق و قابل استناد و فعال حقوق بشر معرفی می کنند، سوال کرد مدارک و اسنادشان برای چنین ادعاهای گزاف چیست؟ حکایت چوپان دروغگو نیست که آنقدر همه شهر را از گرگ ترساند که وقتی گرگ به گله زد، کسی باورش نشد؟ فکر نمی کنند وقتی تحمل پذیرش نقد را ندارند و آن را به وزارت اطلاعات می بندند، آنوقت در صورت حمله وزارت اطلاعات، دیگر کسی حرفشان را باور نمی کند؟ مسئولیت عواقب این گونه رفتارها با کیست؟

واکنش ها به ابهامات مالی هم همینطور. بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از سازمان های فعال ایرانی از بنیادهای طرفدار حقوق بشر بودجه دریافت می کنند. اما فعالیت حقوق بشری و پرچم سفید صلح را بالا گرفتن، مسئولیت دارد.

فعال حقوق بشر باید همه کارهایش، از جمله حساب و کتاب مالی اش خالی از ابهام باشد.

وقتی یک فعال حقوق بشر، در این مورد سرکار خانم شادی صدر، مدعی مدیریت یک سازمان غیر دولتی را دارد اما مشخص می شود که نه تنها چنین سازمان غیر انتفاعی وجود خارجی ندارد بلکه ایشان چهار بار از سه شرکت استعفا کرده است اما همچنان خودش را در همه جا مدیر معرفی می کند،

وفتی معلوم می شود که تنها یک نفر به نام سهیلا امین ترابی (نام واقعی شادی امین) مدیر قانونی این شرکت ها است بی آن که در هیچ کجا به این نکته اشاره شود، وقتی ابهامات مالی گسترده ای از قبیل صفر اعلام کردن درآمد دو شرکت فعال و گردش مالی نزدیک به نیم ملیون دلاری برای یک شرکت غیرفعال بوجود می آید، این حق هر شهروند جامعه است که برای روشن شدن این ابهامات، خصوصا از کسانی که خود را مدافع حقوق آن ها می نامند سوال کنند.

ما می پرسیم: خانم شادی صدر، شما که از عدالت برای ایران استعفای رسمی داده اید، چرا همچنان خودتان را مدیرش اعلام می کنید؟ از کجا حقوق می گیرید و اگر می گیرید چرا در سازمان های ثبت شرکت ها، آن را اعلام نکرده اید و امثالهم.

خانم شادی صدر و خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) ، شما که اصرار فراوان بر شفافیت دارید و بارها افراد مختلف را متهم به دزدی و عدم شفافیت مالی و بی لیاقتی در مدیریت کرده اید چرا در چند کلان به این ÷رسش ها پاسخ نمی دهید؟ چگونه است که وقتی از خود شما سوال های مشابه می شود، آن را توطئه وزارت اطلاعات می خوانید؟ شما چگونه می توانید به دنبال عدالت برای ایران باشید وقتی خود از روش های حکومتی، همچون ایجاد فضای رعب و وحشت برای فرار از پاسخگویی استفاده می کنید؟

آیا قدم بعدی شما برای فرار از بار مسئولیت این است که علیه دیگر فعالین حقوق بشر پرونده سازی کنید و بگویید؛ دیدید گفتیم این “شتری است که دم در هر خانه ای می نشیند؟

کنشگران, فعالین صدیق حقوق مدنی و مدافعان حقوق بشر؛

چرا زمانی که خانم ها امین ترابی و صدر، بارها و مکررا، افراد با سابقه، کوشا و خوشنام را به باد حمله و اتهام زنی و ترور شخصیت گرفتند تا این افراد را بی اعتبارکنند، ساکت بودید؟

چرا اکنون که تعدادی از قربانیان این خشونت ها، زبان باز کردند، «دلواپس» هستید؟

«دلواپسی» شما جای تحسین دارد ولی نباید یک جانبه باشد.

زمانی که سازوکارهای مناسب برای بیان و انتقاد از رفتارهای حشونت آمیز، خلاف اخلاق و مخرب افراد وجود نداشته باشد، زمانی که مدافعان حقوق بشر تبدیل به خاطیان حقوق بشر می شوند، زمانی که قربانیان خشونت این “مدافعان” صدا و تریبون ندارند، بوجود آمدن سایتی هم چون سایت عدالت برای دگرباشان اجتناب ناپذیر است. جایی که افراد بدون ترس از ارعاب بتوانند حرف شان را بزنند بلکه پاسخی در خور بشنوند، بلکه خاطیان به خود بیایند و از این گونه رفتارها (که بنا است با آن مبارزه کنند) دوری کنند، یا بلکه مدافعان صدیق ندای آن ها را بشنوند و بدنبال راه و چاره ای باشند تا جلوی این خشونت ها، اقتدارطلبی ها، تمامیت خواهی ها و دیگر رفتارهای بی جا و منفعت طلبانه گرفته شود.

مطالب منتشر شده در سایت عدالت برای دگرباشان از سوی طیف وسیعی از افرادی که به نوعی شاهد و یا قربانیان این نوع رفتارها هستند نوشته می شود. این کوششی عدالت خواهانه است. در این جا کسی به دنبال نام نیست. شهرتی از این کار کسب نمی کنند یا به دنبال جذب منافع مالی نیستند.

در این جا قصد تخریب شخصیت افراد نیست. تجربه و تاریخ نشان داده که کارهای خوب از چشم پنهان نمی ماند. تجربه و تاریخ همچنین نشان داده که ظلم و ستم نیز پنهان نمی ماند. شما بهتر از هر کس دیگر می دانید که نمی توان ندای حق طلبانه را خاموش کرد.

کوشش گران این مجموعه به «شعور افراد» و «قدرت جستجو»، «تحلیل و منطق» احترام می گذارند و روی آن حساب می کنند. نوشته ایم و گفته ایم، ما دریافت کننده و بازنشر کننده مطالب هستیم و آن را به پرسش گری مخاطبان و کنجکاوی آنها وا گذاشته ایم و در نهایت معتقدیم، پرسیدن و کاویدن برای کسب یقین، حق ماست.

در پایان علاوه بر موارد و پرسش های مطرح شده، این چند پرسش را نیز داریم: چرا خانم صدر و امین ترابی سکوت را به پاسخ ترجیح داده اند؟ کدام بخش از این روایات جعل است و کدام حقیقت دارد؟ چرا قصد شرکت کردن در این گفتمان آشتی جویانه و نقد محور را ندارند. آیا نقد تا وقتی خوب است که نقد نشویم؟

خانم صدر، شیخ اجل می گوید:

ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی     کین ره که تو می روی به ترکستان است

شما من را خیلی خوب می شناسید. من همان پناهجوی بخت برگشته ای هستم که چون ثبت نام کردم اما به کارگاه آموزشی شما نرسیدم، من را عامل جمهوری اسلامی، کثیف، استریت، دروغ گویی که خودش را لزبین جا زده، بی پدر و مادر و اطلاعاتی خطاب کردید. همانی هستم که توی چشمانم نگاه کردید و گفتید تو لیسانس زبان داری به درد ما می خوری! همان کسی هستی که بعد از اینکه دوست دخترم که پس از  اصدمه های زیاد در ایران و شکنجه های فیزیکی توسط پدرش به ترکیه رسید و شما دیدید، گفتید شما زوج خوبی هستید! تو برای ما ترجمه کن و دوست دخترت را هم برای تحقیقمان استفاده می کنیم.

یادتان هست متن های بلندی را که خودتان نمی فهمدید را برایم می فرستادی تا برای شش رنگ ترجمه کنم؟ یادتان هست وقتی یک بار سخنرانیتان را برای یو پی آر به فارسی برایم فرستادید تا برایتان به انگلیسی ترجمه کنم؟ وقتی به شما گفتم وقت ندارم و دارم برای مصاحبه پناهندگیم در سازمان ملل حاضر می شوم اول دو روز جوابم را ندادی و بعد رفتید همه جا پر کردید که فلانی آدم رژیم است؟ فلانی می خواهد سر من را کلاه بگذارد و سخنرانیم را به تهران بفرستد؟ یادتان هست به دوست نزدیکم گفتید پدر فلانی اطلاعاتی است؟ گفتید خبر دارید که به پدرم در تهران حاج آقا می گویند؟ یادتان هست وقتی به شما نوشتم شادی چرا اینطوری می کنی چه گفتی؟ پیام دادی که به فلانی بگویید با من تماس نگیرد. وقتی از طریق همان رابط گفتم دست کم برای زحمت های چند ماهه ام دستمزدم را بدهید چه پیام دادید؟ گفتید برود از حاج آقا (پدر پیر ۷۴ ساله ام)‌ بگیرد؟

شما در این دو سال زندگی ام در ترکیه بدترین خاطره ام هستید. شما انقدر وقیحید که وقتی آن بلاها را سر من آوردید همچنان با دوست دخترم تماس می گرفتید چون می خواستید ماجرای زندگیش را در تحقیقاتتان داشته باشید. به دوست دخترم هم همان حرفها را تکرار کردید. یادتان هست گفتید فلانی خطرناک است و ولش کن؟ چه بلاهایی سر ما در ترکیه آمد و شما بدترین بلا بودید. راست می گویید! همانطور که در فیس بوکتان اخیرا مدام می نویسید «شما بیشتر هستید». اگر جمعیت شما و امثال شما بیشتر نبودند، اگر آدم های خوب بیشتر بودند، که جامعه ما گرفتار جهل و تعصب، این همه فاجعه و بدبختی و فلاکت نمی شد.

شما بیشتر هستید! هنوز بیشتر هستند انسان نماهایی که به همه به چشم نردبان نگاه می کنند. هنوز بیشتر هستند چوپان های دروغ گویی که برای جلب توجه هر دو دقیقه یک بار فریاد کمک! گرگ به گله ام زده را سر می دهند! خانم شادی امین! چوپان دروغگوی ناعزیز! فرصت طلب! نماد مردسالاری سنتی ایرانی، هیچ فکرش را کرده اید که انقدر انگ جمهوری اسلامی را بر پیشانی همه چسبانده اید که دیگر اگر واقعا جمهوری اسلامی کاری هم بکند ( که کم هم نمی کند) تشخیص راست و دروغش مشکل شده؟

در مورد وضعیت مالی شما هم واقعا متاسفم! من در کارخانه شیشه بری  کارگری می کنم! دستم را بارها بریدم اما شما نان من را خوردید و دستمزدم را ندادید. یادتان هست وقتی یک شب شام همه را از جمله دوست دخترم را  برده بودید جایی بعد رسید هایی را روی کاغذ بینشان پخش کردید که رویش نوشته بودید ۱۵! و گفتید این هزینه شام شده امضا کنید و رسید بدهید. دوست دخترم می گفت شما واحد پول را ننوشته بودید و فقط نوشته بودید ۱۵! ۱۵ دلار؟ ۱۵ یورو؟ ۱۵ لیر هم برای آن پیده کذایی ته شهر دهات دنیزلی زیاد است. واقعا شرم بر شما و امثال شما که هنوز بیشترید.

روزی که شما کمتر شوید و سایه شما از سر ما کمتر شود، نوبت خوشبختی ما هم می رسد.


اسناد ثبت شده شرکت خانم ها شادی صدر و شادی امین ( با نام اصلی سهیلا امین ترابی) را که خوب بازرسی کنید، به نکات وحشتناکی می رسید. وقتی برای اولین بار، به این اطلاعات که از قضا  قابل دسترسی برای عموم است رفتم، اشکم گرفت. یاد خودم افتادم که داوطلبانه برایشان کار می کردم و همیشه می گفتند پول نداریم تا حق الزحمه ات را بدهیم. یاد همه پناهجویان دگرباش و غیردگرباشی افتادم که در شهرهای کوچک ترکیه بی خانمان هستند. یاد مهدیه افتادم که در چادر زندگی می کرد. یاد امین افتادم که با چمدان گوشه پارک می خوابید، یاد علی افتادم که صاحب کارش پولش را خورد و او نداشت تا اجاره خانه اش را بدهد، یاد تینا افتادم که یک پارچه استعداد بود و خانم ها از او کار می کشیدند بدون اینکه قرانی کف دستش بگذارند.
شما چقدر حرفه ای هستید که همه اینها را حتی از همکاران نزدیکتان هم مخفی کردید! باورم نمی شود که زد و بندهای این چنین شما را روی اینترنت بخوانم. ولی حالا برای بقیه هم تحلیل می کنم تا بدانند.
اطلاعات به دست آمده، نشان می دهد که خانم ها شادی امین ( با نام اصلی سهیلا امین ترابی) و شادی صدر که علاوه بر شراکت تجاری، برخی میگویند که با یکدیگر رابطه احساسی هم دارند، ۴ شرکت در بریتانیا ثبت کرده اند. (جزییات در این مقاله تحقیقی توسز ش.خ آورده شده است.) اما اجازه بدهید تنها یکی از این چهار شرکت را با یکدیگر بررسی کنیم تا زاویه های مختلف فاجعه، سو استفاده های مالی، فساد، دروغگویی و تضییع حقوق افراد از جمله خودم را با هم بررسی کنیم.
sh2
در روز هشتم فوریه ۲۰۱۳ ( بهمن ۱۳۹۱)‌ خانم سهیلا امین ترابی(شادی امین) اقدام به ثبت شرکتی با نام Justice in action  یا عدالت در عمل، در کشور بریتانیا می کند. در آغاز به کار این شرکت، نام خانم شادی صدر هم به عنوان مدیر مجموعه ثبت شده است اما بعد از چند ماه او استعفا می دهد و سازمان عدالت در عمل، در اختیار خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) قرار می گیرد. سازمانی که بر اساس مدارک اداره ثبت شرکت های بریتانیا در عمل سازمانی یک نفره است و هیج عضو دیگری هم ندارد. بر اساس اطلاعاتی که در اسناد ثبت شرکت های بریتانیایی مانده، این سازمان که در هیچ جا، نه در رسانه ها، نه در مطبوعات و نه در مجموعه فعالیت هایی که این دو خانم در بوق و کرنا تبلیغش را می کنند، نام و ردی از آن نیست، از همان روز نخست مبلغ ۲۳۷ هزار و ۸۶۲ پوند ( حدود ۳۹۰ هزار دلار آمریکایی) پول دریافت کرده است. ( توضیح برای آن دسته که از منابع مالی این پولها آگاهی ندارند اینکه کشورهای غربی برای پروپوزال های حقوق بشری، پول در اختیار فعالان چندین کشور از جمله ایران می گذارد. این منابع از جانب ایالات متحده آمریکا، بریتانیا، آلمان، هلند و اسراییل تامین می شود).
sh_title
می شود محض رضا و اطلاع همگان، این دو خانم، به ویژه خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) مشخص کنند این مبلغ به چه نامی و تحت چه عنوان و هدفی برای سازمانی که در عمل هیچ فعالیتی نداشته است دریافت شده؟ سازمانی که حتی گوگل کردن نامش به فارسی و انگلیسی هیچ نتیجه ای ندارد؟ می شود خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین) مشخص کنند چرا خودشان که همه را متهم به حیف و میل، فساد مالی و هدر دادن منابع می کنند توضیح دهند چطور وقتی چنین منبع مالی عظیمی در دست داشته اند، وقتشان را صرفا تلف بالا رفتن از نردبان شهرت و ساختن نام و اعتبار برای خود کرده اند و لاغیر؟ لابد می خواهند بگویند مشغول تحقیق بودند؟ یا پول صرف نوشتن کتاب و ساختن نام و تهیه گزارش هایی شده که جدا از زیر سوال بودن صحت و سقمش، دردی را هم از درد این همه دردمند پناهجو و فعالان زیر فشار داخل از ایران دوایی نکرده؟ اصلا تحصیلات شما چیست و چطور عنوان محقق را کسب کرده اید؟ تحقیق در سازمانی که مدارک نشان می دهد در عمل یک نفره است و باز تاکید می کنیم هیچگونه فعالیتی نداشته است؟ اگر ده دلار از این ۳۹۰ هزار دلار را در جیب همان مصاحبه شوندگان و پناهجویانی که وقت و جان و مالشان را برای به اصطلاح تحقیقات و کتاب های شما گذاشته اند خرج می کردید شاید این بی پناهان رها شده در ترکیه، به نان شبشان محتاج نبودند؟ پناهجویان دگرباش فقط آلت دست شما هستند تا پول بیشتری به نام آنها از کشورهایتان بگیرید؟ اگر بیست دلارش را به همان مرجان ( دخترک ترنسکشوالی که از شدت بیماری در ترکیه درگذشت) می دادید که در اوج بیماریش مجبورش می کردید جلوی دوربین مصاحبه های شما بنشیند و ماجرای زندگیش را تعریف کند تا شما در کنفرانس های مختلف نمایشش دهید و پول جمع کنید، شاید مرجان می توانست داروهای گران قیمتش را بخرد و از بی کسی نمیرد و در بیابانی در دور افتاده ترین دهات ترکیه چال نشود؟ اگر ده دلارش را به خانواده زندانیانی می دادید که بابت تماس و همکاری با شما از داخل ایران در سیاه چال های رژیم هستند، چقدر اوضاع فرق می کرد؟ شما با این پول چه کردید سرکار خانم شادی امین که درست مانند محمود احمدی نژاد و یارانش، خود را پاک ترین انسان های عالم می دانید اما وقتی اندکی نور روی فعالیت های انداخته می شود، جز ابهام  و فساد چیز دیگری پیدا نیست؟
نزدیک چهارصد هزار دلار فقط در آمد اعلام شده یک سال یکی از چهار شرکت ثبت شده شما بوده. خدا می داند چند ارگان و نهاد ثبت نشده دیگر دارید که به اسم افراد مظلوم پول گرفتید و کسی خبر ندارد. شما را هر نامی که بچسبد، امین وصله ناجوری است. لابد از اینجا به بعد هم می خواهید بودجه ای را که به نام افراد و برای پروژه های پوچ ( که نفعی برای هیچ کس به جز خود شما ندارد) گرفته اید، صرف تطهیر خود از این افشاگری ها، اقدامات خیالی و تبلیغات بکنید؟ پول مفت است دیگر…
امضا:‌یک همکار سابق شما که همواره به او می گفتید پول ندارید بابت حق الزحمه به او بدهید و برای شما کار داوطلبانه اجباری می کرد
۱۱ مه ۲۰۱۵

امکان صحت و سقم هویت فرد نویسنده این گزارش را نداشتیم. نویسنده مدعی است برای سازمان عدالت برای ایران کار می کرده است.
تصاویر از مدارک و اسناد ثبت شرکت ها در بریتانیاست.
برای مشاهده اسناد به سایت هایی که لینک آنها در متن این گزارش آمده است مراجعه کنید.



همانطور که قبلا در این گزارش  عدالت برای دگرباشان اشاره شده، خانم مهرنوش احمدی به عنوان یکی از مدیران شرکت شش رنگ از ۲۰ ماه مه تا ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴ در پایگاه  اطلاعات شرکت های انگلستان ثبت شده اند و پس از آن رسما استعفا داده اند و شش رنگ تنها در اختیار خانم سهیلا امین ترابی (شادی امین سابق) بوده  و هیچ مدیر دیگری ندارد. محل سکونت خانم احمدی به دروغ در ایران ذکر شده است در حالیکه ایشان در تورنتو کانادا زندگی می کنند.
به دنبال افشای تخلفات سازمان های زیر نظر خانم شادی صدر و سهیلا امین ترابی، خانم مهرنوش احمدی، از کارمندان آنها، اقدام به جعل واقعیت و تحریف آن روی شبکه اجتماعی فیس بوک کرده است.
عکس مهرنوش احمدی
………
احتمالا خانم احمدی با اعلام اینکه او یک سال پیش از ثبت رسمی شرکت شش رنگ در انگلستان،‌ با آن شروع به همکاری کرده و ماه ها قبل آن را ترک کرده است، می خواهد جلوه ای غیر رسمی و خالی از نفع مالی به فعالیتی بدهد که اسناد رسمی و شواهد حامیانش نشان می دهد که گردش مالی آن ده ها هزار دلار آمریکا بوده است. شاید هم او می خواهد آرام آرام فاصله اش را با تیم خطرناک و فاسد «شادی ها» آغاز کند و ترسش از روز حسابرسی است.
ش.خ
خوانندگان گرامی،
در طول هفته گذشته تحقیقات عدالت برای دگرباشان و گزارشهای دریافتی، حاکی از ابهامات مالی گسترده در سازمان های زیر نظر خانم ها شادی صدر و سهیلا امین ترابی (شادی امین) بوده.
در اینجا همه گزارشهای مالی را که در طول روزهای گذشته دریافت کردیم بار دیگر، یک جا باز نشر می کنیم و  شما را به جستجو و قضاوت های فردی دعوت می کنیم. در مدارک منتشر شده به جز تصویر اسناد، لینک به وب سایت ها و منابع آنلاین نهادهای دولتی کشورهای متبوع این دو فعال حقوق بشر هم موجود است. ما بارها به خانم ها شادی صدر و شادی امین (سهیلا امین ترابی) اعلام کردیم مایلم تا پاسخ آنها را به این ابهامات مستند مالی منتشر کنیم که تا این لحظه پاسخی دریافت نکرده ایم.
این سه مطلب را بخوانید:
خورشید پشت ابرها نمی ماند
۴ شرکت و یک مدیر: خانم امین پاسخ دهید
يک قلم ۳۹۰ هزار دلار پول گرفتید خانم شادی امین؟


سهیلا امین ترابی متولد دی ماه ۱۳۴۳،‌ ژانویه ۱۹۶۱ چه کرده که تا این حد نگران است؟ چه فعالیت های مالی و غیر مالی را با این نام قایم کرده اید که نمی خواهید رو شود؟ کدام بخش از گذشته تان را مخفی می کنید؟ شما که سعه صدر رو شدن نام واقعی و تاریخ تولدتان را ندارید چطور دم از افشاگری و رو کردن حقایق این و آن و شفافیت می زنید؟


پشت مفهوم «حریم شخصی» قایم نشوید. حریم شخصی برای افرادی مانند شما تعریف دیگری دارد. این حق ماست که با جزییات بدانیم فعالان ما چه کسانی هستند و چه هدفی پشت فعالیت هایشان است. تغییر نام معنای حقوقی دارد. اگر شما شرکت های حقوق بشری تان را با نام شادی امین ثبت می کردید، کاملا حق با شما بود اما شما همه شرکت هایتان را در مراجع عمومی با نام سهیلا امین ترابی ثبت کردید ( مثلا شرکت شش رنگ) .  در همه موارد ثبت شده سهیلا امین ترابی است که باید پاسخگو باشد نه هویت شادی امین.

ویکی پدیا فقط وقتی خوب است که نام کتاب ها و فیلم ها و جایزه های ندیده و نشنیده از شما را در آن قطار کنید؟ وقتی یک جمله حقیقت از زندگیتان در آن نوشته شود بد است و باید خفه اش کرد؟

کپی صفحه ویکی پدیای شما را که با لشکرکشی مجازی کوشیدید تغییرش دهید را برای عدالت برای دگرباشان می فرستم و از ویکی پدیا خواهیم خواست تا قفل سانسور را بردارد و اطلاعات صحیح را به خورد خلق الله بدهد. دست از سانسور، تحریف و تلقین بردارید.



نکات بعد از تحریر مقاله "بحران در جنبش کمونیمستی و تشکیلات رسانه ای
علی فرمانده در مورد مینا سعدادی

 سئوال دیگر این بود که چرا موقعیت تشکیلاتی یک فرد توسط من "لو " داده شده است و از اینرو کاری است امنیتی و مغایر موازین کمونیستی ! در این مورد نیز اول باید پرسید که موازین امنیتی تشکیلاتی چیست ومرز عدول از آن کجاست؟ حفظ اسرار تشکیلاتی بدین مفهوم است که کلیه اعضای یک تشکیلات موظف هستند که تمامی فعالیتها، بحثها و موقعیت های تشکیلاتی را که جنبه درونی دارند را حفظ کرده واز انتقال آن به خارج جلوگیری کنند، حتا در صورت جدایی از تشکیلات، تا در دسترس مستقیم و غیر مستقیم عوامل دولت ایران و یا نیروهای راست قرار نگیرد و از این طریق امنیت افراد و فعالیتهای تشکیلات را تضمین نماید. با توجه به این اصل ،هرگاه این اسرار در خارج از دیوارهای تشکیلاتی قرار گیرند، توسط هر فردی و با هر انگیزه ای و در هربعدی ، دیگر نمی توان از آنها به عنوان اسرار تشکیلاتی نام برد و بهمین دلیل نیز "لو " رفته هستند. حال ببنیم در این مورد مشخص آیا خود شخص مینا سعدادی (مژده فرهی و یا زنبورک) این قانون را زیر پا گذاشته است و یا اینجانب. در مورد اسامی منتشر شده در سایتهای خارجی و لیست نامهای شرکت کنندگان در ورک شاپها ، سمینارهاو غیره ایشان ازای میل زنبورک هم با نام مینا سعدادی و هم با نام مژده فرهی استفاده کرده اند. در همان سایتها و خبرگزاریهای نه ایرانی که البته خارجی (که حتما به خاطر خارجی بودنشان ، امین هم هستند) که ایشان با افتخار تمام، گزارش ازفعالیتهای خود می دهند، هر سه نام به چشم میخورند. البته این خبرها با عکس ایشان هم تزیین شده است. ایشان در سمیناری که لیست شرکت کنندگان به تمامی آنها ارسال میشود و دردسترس همگان نیزبطور علنی قرار میگیرد، شماره تلفن ، آدرس محل کار و خانه و غیره را نیز ارائه داده اند. تاسف اینکه ، ایشان در این بی مبالاتی کودکانه خود ، کلیه این اطلاعات را در سمیناری استفاده کرده است که نمایندگان 7 وزات خانه رژیم در آن شرکت کرده اند و این لیست در همان سال 2005 به همه شرکت کنندگان نیز تقدیم شده است! این در حالی است که دولت رفسنجانی سالها پیش اعلام نموده بود که آنها میخواهند با تمامی "شرکت کنندگان سمینارهای خارج از کشور...آشنا شوند ... تا امکان برقراری ارتباط " را ایجاد کنند. همه ما میدانیم که منظور رفسنجانی از چنین سخنانی چیست! مینا سعدادی، با این اعمال کاملا غیر سیاسی وخطرناک خود، نه تنها حیات تشکیلات خودش را که حتا نیروهای سیاسی دیگری را که با ایشان ارتباط داشته و یا جلسه داشته اند را نیز به خطر امنیتی انداخته است! لطفا به لینک اسامی سمینار مراجعه کنید. ایشان به نام سایت دخترک و بنیاد دخترک در گروه های مختلف اینترنتی و سمینارها و منجمله در خود سایت دخترک و چندین مکان دیگر از هر سه نام زنبورک، مژده فرهی و مینا سعدادی نیز استفاده نموده اند. در اتاق های شبکه جهانی پال تاک نیز در دفعات متفاوتی هم با نام زنبورک و هم با نام مژده فرهی سخنرانی و یا گفتگو داشته اند. ایشان همچنین ،سمت آدمینی اتاق حکومت شورایی در همین شبکه را نیز با همین عنوانها به خود اختصاص داده بودند. برای اطلاع همگانی تمامی این لینک ها در آخر این مقاله نیز هست. بنابراین،اگر در مورد ربط این سه نام به یکدیگر ، اعتراضی باشد میبایستی متوجه بی مبالاتی خودشان باشد و البته این اعتراض باید از طرف دیگران باشد که با این نوع کارها و ماجراجویهای کودکانه، امنیت تشکیلاتی رفقای خود و دیگران را به خطر انداخته است ! به خصوص که همزمان با این اعمال غیر سیاسی، در جلسات متعددی ، چه در تشکیلات خود و چه در رابطه با نیروهای سیاسی دیگرنیز شرکت جسته اند! در رابطه با موقعیت تشکیلاتی ایشان، باز هم اطلاعات قید شده در مقاله ، اطلاعات امنیتی نیست ، چرا که خود ایشان و یا اعضای دیگر سازمان ، این موقعیت ها را از چهاردیواری تشکیلات بیرون انداخته اند. من اطلاعی ندارم که این به بیرون بردن از طرف ایشان بوده است ویا رفقایی که برای پز دادن، گنده کردن و یا هر علت دیگری که من از آن بی خبرم، این موقعیت را گفته اند. من در مقاله ام قید کرده ام که ایشان عضو تحریریه کار و عضو کمیته اجرایی بوده اند. این بی مبالاتی ها و پخش سخاوتمندانه اطلاعات برای ارعاب دیگران، عموما در زمان همکاری ایشان با یک سایت دیگر و سایت دخترک صورت گرفت. در مورد هیات تحریریه کار. اگر شما به بخش زنان سایت سازمان فداییان اقلیت مراجعه کنید ، خواهید دید که ایشان به عنوان عضو تحریریه کار، مصاحبه ای به مناسبت روز زن با نشریه کار انجام داده اند. لینک آن در انتهای مقاله موجود است. در مورد عضویت در کمیته اجرایی هم، کسانی که حتا از هواداران این تشکیلات نیستند ومیتوان گفت که از مخالفین سر سخت آن نیزهستند، ازموقعیت تشکیلاتی ایشان با اطلاع بوده اند. و تازه نه فقط از این مسئله بلکه از بسیاری از رابطه های شخصی ایشان که کاملا جنبه امنیتی و اطلاعاتی دارد نیز مطلع بودند. یکی از این اشخاص حدود 3 سال پیش زمانی که این فرد با یک سایت همکاری می کرد ، جهت شکایت از ایشان به من زنگ زد. این شخص، در اولین جمله خود به من گفت،" جلوی این عضو مثلا کمیته اجرایی تان را بگیرید". من با کمال تعجب پرسیدم چه شده؟ و چه کسی؟ وی گفت "همین مینا، زنبورک دیگه..." !!!! خوب حالا من باید بپرسم که این فرد یا اعضایی که این کار را کرده اند، کدامین موازین سیاسی و تشکیلاتی را رعایت کرده اند؟ آنهم به فردی که نه عضو سازمان است و نه حتا هوادار! این بی پرنسیپی های تشکیلاتی را آیا باید به گردن کسان دیگر انداخت؟ من این مورد و دو مورد دیگر شکایت را در همان دورانی که در تشکیلات بودم به رفقای مربوطه اطلاع دادم. در همان جا هم گفتم که این قضیه به نفع تشکیلات نیست و اطلاعات به بیرون درز کرده وباید جلوی آنرا گرفت. البته این بی پرنسیپی ها حتا امروز نیز،هم چنان ادامه دارد. اعضای تازه سازمان که هنوز شناسنامه عضویت شان در این تشکیلات خشک نشده است ، نه تنها از طریق خانواده خود، جشن سرور ورود به تشکیلات را اعلام میکنند که حتا برای پربارکردن این جشن ، موقعیت خود در کمیته اجرایی را نیز به خانواده خود مژده می دهند که آنان نیز به نوبه خود ، در پال تاک و در جلسات " دوستانه" اعلام کنند، که فلانی من "از کادرهای پرسابقه " سازمان است و "عضو رهبری" است! این تشکیلات به جای اینکه به اعضا و تشکیلات ولنگارخود اعتراض نماید، با وقاحت غیر سیاسی خود با توهین و تحقیر و انگ زنی دیگران را مقصر می داند. این تشکیلات به خوبی آگاه است که خود من بارها و بارها ، چه بصورت محلی و چه بصورت سراسری ، سعی میکرده ام که همیشه جلوی این "سوراخهای" اطلاعاتی را بگیرم. کادر های این تشکیلات نیز بخوبی اطلاع دارند که من در تمام مدت فعالیتم اطلاعات در مورد زندگی شخصی و روابط خانوادگی افراد تشکیلات را از افراد خارج از تشکیلات شنیده ام واین بی مبالاتی هارا بارها نیز به تشکیلات گوشزد کرده ام. متاسفانه زمانی که تشکیلاتی، به جای بازبینی ضابطه ای خود و رفع جدی نقایصش ، همه چیز را به شکل رابطه ای نادیده بگیرد و دنبال مقصر در خارج از خود بگردد، میتوان توقع داشت که اینگونه چشم پوشی ها از طرف تشکیلاتش از طرفی ووابستگی بین المللی اش به شهرزاد نیوز از طرف دیگر، این فرد را بجای برخورد به خود به آنجا برساند که دست به تهدید سایت های دیگر که چرا " در موردش دورغ چاپ کرده اند" بزند. مینا سعدادی سایت های تهدید شده را به پشتیبان های فعلی خود یعنی ارگانهای بین المللی ارجاع میدهد که دیگر رسانه های اینترنتی "آماتور " چنین جسارتی را به "حرفه ای " ها نکنند! سایت های اینترنتی که با هزار مشکل مالی و فردی از وقت و بودجه های شخصی خود می زنند تا ارتباطات و سایت های خود را حفظ کنند، تا رنگ سیاهی جمهوری اسلامی را افشا کنند، به جای تشویق، مورد تهدید سردبیر" حرفه ای" شهرزاد نیوز قرار میگیرند تا از این ببعد از ایشان تبعیت کنند و در وصف رنگ آمیزیهای تابلوهای عاشورای حسینی در تاریخ سوم مهر 1385 بنویسند و بصورت "حرفه ای" یاد بگیرند که رنگهای دیگر جمهوری اسلامی را نیز ترسیم نمایند. تا یاد بگیرند که به جای درج اطلاعیه های نیروهای انقلابی ، از نقاشیهای خسرو حسن زاده در مورد جبهه های جنگ ایران و عراق بنویسند. از همین رو است که قرار است شهرزاد نیوز "اخبار موثق" را بر خلاف "غیرموثق بودن رسانه های خارج از کشور" به گوش جهانیان برساند. البته این شخص در زمان "آماتور" بودن خودشان، از همین سایت ها برای لینک و ارتباط و انعکاس نظراتش استفاده هم میکرد. امروز کمی موقعیت و کمی وسیله شدن در دست پروژهای هلندی و بالکانی ، آنهم از نوع وزات خانه ای اش چنان قدرتی را ایجاد کرده است که همین سایت ها و امثال آنها در خطر تهدیدات هستند که حتا اخبار "موثق "( که خود شهرزاد نیوز قول آن را داده است) را نیز نمی توانند انعکاس دهند، حتا اگر این اخبار ترجمه مصاحبه های خود ایشان با رسانه های خارجی باشد! من یکبار در مقاله های قبلی خودم در مورد چرخش های چنین جریاناتی گفتم و این سئوال را مطرح کردم که اگر امروز شما چنین می کنید، فردا در حکومت شورایی خودتان به نام نامی طبقه کارگر و منافع آن در چه زدو بندهایی قرار خواهید گرفت؟ و کدامین مکانیسم های سرکوب و تهدید را بکار خواهید بست؟ این سئوال فقط از یک تشکیلات نیست، از تمامی تشکیلات هایی است که کمر همت بسته اند که تحت هر شرایطی ، " صدایی" شوند، حتا اگر دیگر این صدا ، صدای شعارهای خودشان نیز نباشد! در عرض این چندین سال، صدا و قلم مبارزین آزادی بیان و اندیشه، صدا و قلم مبارزین و افشاگران جمهوری اسلامی ، "آماتور" هایی بوده اند که اتفاقا به خاطر " مشغله زیاد" "حرفه ای" ها مبارزات شبانه روزی خود را برعلیه رژیم جمهوری اسلامی سازمان داه اند و امروز نیز هیچ فردی و هیچ جریانی به هر بهانه ای حتا برای توجیح ولنگاری تشکیلاتی خود و یا حفظ موقعیت پروژه های دولتی اش ، اجازه ندارد آنان را تهدید کند. البته این تهدید هیچگاه در خود سایت "حرفه ای" شهرزاد نیوز منتشر نمی شود، آنچه به واقع جزو ابتدایی ترین قوانین بورژوازی است، ولی نامه اعتراضی ایشان به سایتهای "آماتور" ارسال میشود و خواستار جواب از آنها میشوند و لابد، هم نامه اعتراضی و هم جواب را باید این سایت های "آماتور" منشتر کنند تا جایی در شهرزاد نیوز یا سایت سازمان فداییان اقلیت را اشغال نکند. اگر اعتراض دارید اول از عدم رعایت مسائل امنیتی خود آغاز کنید ! امیدوارم این توضیحات ، توانسته باشد ، به سئوالات شما خوانندگان نیز جواب دهد. برای قضاوت خود به لینک های زیر مراجعه کنید.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8506300016
این دو لینک زیر نشان دهنده استفاده این شخص از آدرس های میلی شناخته شده خود در گروهای یاهو و همچنین استفاده از نام تشکیلاتی خود است: http://groups.yahoo.com/group/ngonews/message/471 http://groups.yahoo.com/group/ngonews/messages/471?viscount=-30&l=1
این لینک نشان می دهد که چگون سازمانهای غیردولتی با تایید وزارت خانه های رژیم تصویب کرده اند که ارگان "آی آی آ وی" در هلند که سایت دخترک و شهرزادنیوز هم جزو فعالین آن هستند به عنوان ارتباط بین ایران و خارج از کشور قرار دهند: http://iranngonews.persianblog.com/1384_3_iranngonews_archive.html لیست اسامی، شماره تلفن و غیره که در اختبار همگان از جمله وزارت خانه های رژیم برای هدایت ان جی او ها هم قرار میگیرد: http://amdb.amarc.org/public_list.php?admreg=EOU&memcat=A مصاحبه مژده فرهی با نشریه کار: nahriye kar : http://www.fadaian-minority.org/women/pdf/mojdeh400.pdf برنامه برای ایجاد رابطه بین زنان ایرانی و هلندی: http://www.iranngos.org/Dutch%20Exchange.htm اطلاعیه سخنرانی در شبکه جهانی پال تاک در اتاق دموکراسی شورایی سازمان فداییان اقلیت: otaghe demokrasi shorai: http://www.brwska.com/jun-05/7-14.htm مژده فرهی در سایت دخترک خبر از برگزاری جلسه عوامل جمهوری اسلامی را اعلام میکند: http://hastiandish.net/node/1871?PHPSESSID=78d0241cb1eddeb607ca4fc72f008fc5 لیست شرکت کنندگان در سمینار 2005 که در آن از جمله نمایندگان 7 وزارت خانه ایران و مینا سعدادی شرکت کرده اند. لطفا برای اسامی نمایندگان جمهوری اسلامی به "جمهوری اسلامی ایران" و برای نام مینا سعدادی به "هلند" مراجعه نمایید: http://www.itu.int/wsis/documents/doc_multi.asp?lang=en&id=22940

posted by Ali Farmandeh @ 10/31/2006  


هیچ نظری موجود نیست: